هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان سرنوشتی ازلی یاد می‌کند که بر دل او نوشته شده است. او به رغم جفاهای عشق، تسلیم آن است و حتی زاهدان را از منع او ناتوان می‌داند. عشق به عنوان زینت انسان توصیف شده و فرشتگان از آن محروم دانسته شده‌اند. شاعر از درد و غم عشق می‌نالد و در نهایت، به ظرافت و پیچیدگی این احساس اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و جفای عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۱

روز ازل که طینت آدم سرشته اند
بر صفحه دلم غم او را نوشته اند

عاشق شدی، هرآینه باید جفا کشید
بر می دهد بلی به زمین هر چه کشته اند

ای زاهدان چو منع من از عشق می کنید
من چون کنم که در گل من این سرشته اند

عشق از برای زینت انسان پدید شد
محروم ازین شرف به یقین دان، فرشته اند

آنها رسیده اند به مقصود کین زمان
دامان غم گرفته و خود را بهشته اند

خون شد دلم در آتش سودایش و هنوز
تا بر سرم چهار ز غم او نوشته اند

در جامه دید چون تن صوفی نگار گفت
باریکتر ازین نخ دیگر نرشته اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.