هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فرارسیدن عید و بهار سخن می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد تا غم دنیا را با باده گلنار فراموش کند. او به ناپایداری عمر و حادثه‌خیزی دنیا اشاره می‌کند و مستی را بر هوشیاری ترجیح می‌دهد. همچنین، از عشق و زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود می‌گوید و در پایان، از فقرای صوفی‌مسلک یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مضامینی مانند شراب‌گساری و مستی است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، برخی مفاهیم عرفانی و فلسفی آن ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۹

بیا که عید صیام است و باز فصل بهار
غم زمانه بدل کن به باده گلنار

چو دهر حادثه زای است و عمر مستعجل
اگر تو مست نباشی چرا شوی هشیار

سبوی باده به دست آر با پری رویی
چه مانده ای تو گرفتار جبه و دستار

خمار باده لعل لبان او دارم
درین خمار تو ساقی صراحیی زخم آر

به خواب، لعل لبان تو دوش می دیدم
مراست این شرف آری ز دولت بیدار

ز یمن عشق تو گشتم غنی بحمدالله
مراست چهره زرین و دیده دربار

به روز واقعه در دامن تو آویزد
بروید از گل صوفی مستمند چو خار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.