هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فرارسیدن عید و بهار سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که با وجود مخالفت برخی، شراب بیاورد. او عشق به معشوق را برتر از زیبایی‌های طبیعت می‌داند و از گذرا بودن عمر و لذت‌های زودگذر زندگی سخن می‌گوید. شاعر توصیه می‌کند که از لحظات با معشوق لذت ببریم و غم دنیا را نخوریم. همچنین، از صوفی می‌خواهد که از همنشینی با ناجنس‌ها پرهیز کند و به زندگی شاد و بی‌غم تشویق می‌کند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عرفانی و فلسفی عمیق، اشاره به مصرف شراب (نمادین یا واقعی)، و مضامین عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد.

شمارهٔ ۳۱

ساقیا عید صیام آمد و هنگام بهار
به علی رغم صراحی شکنان باده بیار

از سر کوی تو هرگز نروم سوی چمن
بی جمال تو بود در نظر من گل خار

عمر چون باد وزان است و فلک حادثه زای
چون دمی خوش گذرد با تو غنیمت می دار

حالیا این دو سه دم را تو بیا خوش گذران
چون نداری خبر از خاتمت و اول کار

آن که بودست دلا، پیر خرابات کجاست
دست در دامن آن اهل کرم زن زنهار

غم دنیا چه خوری باده خور و شاد بزی
یک نصیحت بشنو عمر نباشد چو دوبار

صوفی از صحبت ناجنس برو رنجه مباش
مثلی هست که از مار چه زاید جز مار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.