هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نارضایتی از زندگی عادی و تحصیل در مدرسه می‌گوید و ترجیح می‌دهد به خرابات (محل عیاشی و مستی) برود. او از گذراندن عمر بدون همراهی رندان خرابات افسوس می‌خورد و تصمیم می‌گیرد باقی عمر را در آنجا سپری کند. همچنین، از عشق و شیفتگی به معشوق و زلف فتنه‌انگیز او سخن می‌گوید و از رنج دل برای کرامات و خودفروشی زاهد انتقاد می‌کند.
رده سنی: 18+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی، انتقاد از نهادهای اجتماعی مانند مدرسه و زهد، و همچنین اشاره به مستی و خرابات است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند عشق و شیفتگی ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۴۲

وقت آن شد که اقامت به خرابات برم
چند در مدسه بی فایده اوقات برم

عمر بی صحبت رندان خرابات گذشت
باقی عمر به آنجا به مکافات برم

می کند آن عنب آینه دل، صافی
خواهم این زنگ غم از طلعت مرآت برم

خود فروشی است کرامات بگو زاهد را
من چرا رنج دل از بهر کرامات برم

زلف آن شاه پسر فتنه دور قمرست
زان شر و شور امان سوی خرابات برم

طاق محراب دو ابروی تو کو در شب زلف
تا دل غمزده خود به مناجات برم

هر کسی روز جزا فخر کند از عملی
من چو صوفی غم او را به مباهات برم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.