۱۲۸ بار خوانده شده

بخش ۳

ای خجلت از جمال تو ماه منیر را
بر باد داده شوق تو جان فقیر را
در جواب او

ای دل به یاد دار برنج به شیر را
چون مطبخی بساز منور ضمیر را

این قرص میده به بود از شمسی فلک
ای آسمان به ما منما آن فطیر را

از بوی قلیه حبشی بود بی خبر
عطار زان نهاد بر آتش عبیر را

گیپا نگر که با همه حشمت نمی کند
با پرده پیاز برابر حریر را

با آن سیه دلی به خطا کرد اعتراف
بشنود مشک چون ز دهن بوی سیر را

ای دل مرید قلیه برنجی، کنون بیا
دریاب پس به دست ارادت تو پیر را

صوفی از آن زمنت دو نان بود خلاص
کو قوت خویش ساخته نان شعیر را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲ - فی توحید باری تعالی عز شانه
گوهر بعدی:بخش ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.