۹۵ بار خوانده شده

بخش ۴

امروز دیگرم به فراق تو شام شد
در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
در جواب او

در سفره بود گرده چندی تمام شد
فکری بکن که رفت نهاری و شام شد

ترشی چو با مویز سیه دید گوشت گفت
باز این سیاه روی غلام غلام شد

آمد شب و به مطبخ ما نیست آتشی
ای دیده پاس دار که خوابت حرام شد

مرغ مسمنی که زپیشم رمیده بود
منت خدای را که دگر باره رام شد

آن نو عروس حجره که پالوده نام اوست
خرم کسی که از لب لعلش به کام شد

چون ننگ و نام اطعمه از لحم برده بود
زان دل تمام در پی این ننگ و نام شد

صوفی هر آن طعام که می پخت در خیال
ماه صیام آمد و آن جمله خام شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳
گوهر بعدی:بخش ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.