۸۸ بار خوانده شده

بخش ۱۳

دوای غم نتوان ساخت جز به باده ناب
مرا به لطف خود امروز ساقیا دریاب
در جواب او

سحر چو طلعت زناج دیدم اندر خواب
ز شوق آن دل بریان جگر شدست کباب

علی الصباح به از کوزه عسل باشد
به پیش خاطر مخمور کاسه سیراب

چه خوش بود به جهان سایه بان نان تنک
که میخ او ز گرز باشد و لغانه طناب

دلم چو خسته جوع است می کنم پرهیز
بیار گرده بریان و شربت عناب

به خانقه نشود نان تمام، می ترسم
مکن تو عیب اگر می روم به عین شتاب

چو دید کله بریان به نان شمسی ضم
نه شرم کله قندست این زمان دریاب

مکش تو منت دو نان چو صوفی مسکین
به نان خشک قناعت کن و به کوزه آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲
گوهر بعدی:بخش ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.