هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج و سختی‌های زندگی در مطبخ (آشپزخانه) می‌گوید و بیان می‌کند که دلش در گوشه‌ی مطبخ آرام گرفته است. او از نان و ته‌مانده‌های غذا سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی جنت (بهشت) نیز در این شرایط برایش بی‌اهمیت است. شاعر همچنین از طبیب و درمان دلش می‌گوید و اشاره می‌کند که صحن مزعفر (ظرف طلایی) دوای دردهای اوست. در نهایت، او از فیض و برکت قلیه برنج و نان سخن می‌گوید و به صوفیانی اشاره می‌کند که از این نعمت‌ها بهره می‌برند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات خاص ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۳۹ - وله ایضا

ز جور مطبخیان کی ز نان کنم اعراض
که مهر نان نتواند برید، صد مقراض

دلم به گوشه مطبخ چنان گرفته است قرار
که فارغ است ز جنت درین زمان ریاض

چو یافتم ته نان، نانخورش طلب کردم
چو جوهری به کف آمد چه می کنم اعراض

برو طبیب که دل گشته از تو مستغنی
که هست صحن مزعفر دوای این امراض

به مطبخی کشد این دم دگر ز صحبت شیخ
چو نیست دعوتیان را چو او کسی مرتاض

به دیگ کله پز این دم، تو حاضر دم باش
که تا رسد به تو ناگاه فیض از آن فیاض

ز یمن دولت قلیه برنج و نان باشد
تو هر سواد که صوفی ببرده ای به بیاض
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۸
گوهر بعدی:بخش ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.