۹۷ بار خوانده شده

بخش ۵۹

به هر درد و غمی دل مبتلا شد
چرا یکباره یار از ما جدا شد
در جواب او

به گیپا و کدک دل مبتلا شد
چرا نان تنک از ما جدا شد

دلم بیگانه از نان و پیازست
چو با صحن مزعفر آشنا شد

بگو ای روح در گوش دل من
که لحم بره اندر ماسوا شد

مگر قند این زمان نایافت گشته
که در چشم مزعفر توتیا شد

به قدر قامت زناج این دم
دلم خو کرد، یاران این بلا شد

من بیچاره را بر باد برداد
چو بوی قلیه همراه صبا شد

شلاین گشته بر حلواگرانبار
دل صوفی چو مست زلبیا شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۸
گوهر بعدی:بخش ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.