هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر درد و رنج شاعر از آشکار شدن رازهای پنهان و احساس بی‌نوایی و تنهایی است. شاعر از روزهای سخت و ناامیدی سخن می‌گوید و به شرایط ناخوشایند خود اشاره می‌کند. همچنین، او از اشتیاق به حلوا و یادآوری روزهای گذشته سخن می‌گوید و در نهایت، به امید یادآوری شدن توسط دیگران در آینده اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و توضیح دارند که برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

بخش ۱۰۸

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
در جواب او

امروز بی نوائیم ای مطبخی خدا را
بر بار نه تو اکنون این دیگ ماس وا را

رازی که هست پنهان اندر درون گیپا
دردا که از شمیمش خواهد شد آشکارا

هر کار روز میعاد آید نصیب هر کس
گویا که لوت خوردن گشته حواله ما را

در اشتیاق حلوا دیوانه گشته ام من
اکنون به دست من نه زنجیر زلبیا را

از سرنوشت کوله، دوشاب رفت در دیگ
«گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را»

ای مطبخی بقائی در دعوتت نبینم
«نیکی به جای یاران فرصت شمار ما را»

آن دم که لوت خواران در مجمعی نشینند
باشد که یاد آرند صوفی بینوا را
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۷
گوهر بعدی:بخش ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.