۹۱ بار خوانده شده

بخش ۱۰۷

کسی که دیده بود آن نگار را رقاص
عجب مدار که گردد ز درد غصه خلاص
در جواب او

به صحن دیگ چو بغرای میده شد رقاص
کسی که دید ز اندوه جوع گشت خلاص

درست قلیه و بغرا صدف به چنگ آور
به بحر کاسه هر آن دست گر شود رقاص

اگر چه دعوت عام است لیک پندارم
که این برنج برای من است خاص الخاص

پنیرتر اگر امروز آب شد سهل است
ظهور، باطن هر چیز می شود به خواص

ببرده است دلم را جمال بریانی
من شکسته همو را همی برم به خواص

به دعوتی که ببینم به آخرش حلوا
هزار فاتحه بخشم در آن دم از اخلاص

به هر کجا که شمیم برنج را شنود
رود ز صومعه صوفی به آن طرف رقاص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۶
گوهر بعدی:بخش ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.