۹۶ بار خوانده شده

بخش ۱۲۷

چراغ روی ترا شمع گشته پروانه
مرا ز حال تو با جان خویش پروا نه
در جواب او

مرا که در دل و جان آرزوی بریانه
دو دیده در غم نان چون کباب گریانه

شنیده ای صفت اشتیاق مجنون را
مرا به کله و گیپا هزار چندانه

زشوق حلقه زنجیر زلبیا امروز
بیا ببین که دلم گشته است دیوانه

هوای خوشه انگور تا مراست به سر
نمی کند دل من میل سوی دردانه

ز اشک و سوز دمادم که دیده از بریان
برنج از آن سبب این دم چنین پریشانه

کجاست صحنک پالوده این زمان یارب
که مرهم دل ریش است و راحت جانه

اگر ز دار جهان رفت صوفی مسکین
هنوز در سر او آرزوی بریانه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲۶
گوهر بعدی:بخش ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.