۱۱۴ بار خوانده شده
جوش بوره شبی به بغرا گفت
نکته ای چند، بود چون محرم
خویش را بر کشد به رعنابی
جان ماهیچه هست از آن درهم
سر من نیست قلیه را، گویا
کرده با من از آن عنایت کم
از جفای فلک چه چاره کنم
دل پر دارم و لب برهم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نکته ای چند، بود چون محرم
خویش را بر کشد به رعنابی
جان ماهیچه هست از آن درهم
سر من نیست قلیه را، گویا
کرده با من از آن عنایت کم
از جفای فلک چه چاره کنم
دل پر دارم و لب برهم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۳۴
گوهر بعدی:بخش ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.