هوش مصنوعی: خادمه پس از آگاهی از اسرار، در پی فرصتی برای گفتن آنها بود. نیمه‌شب، فرصت را یافت و تمام حالات دل جوان را برای صنم بازگو کرد. صنم با شنیدن این سخنان، لب خود را گزید و به خادمه گفت ساکت باشد زیرا دیوارها گوش دارند. سپس از هوس‌های خود و تفاوت جایگاهش با جوان گدا سخن گفت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و دراماتیک است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن مناسب نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات کلاسیک ممکن است برای خوانندگان جوان دشوار باشد.

بخش ۵ - عرض نامه پیش محبوب

خادمه چون واقف اسرار گشت
بست میان، در پی این کار گشت

داشت سخن، زهره گفتن نبود
فرصت گفتار طلب می نمود

نیم شبش خادمه بیدار یافت
وقت خوش و فرصت گفتار یافت

کرد زاحوال جوانش خبر
گفت همه حال دلش سر به سر

چون صنم این نکته ز خادم شنید
لعل لب خویش به دندان گزید

گفت به آن خادمه یعنی خموش
زان که بود بر در و دیوار گوش

کیست، کدام است، کجا و چه کس
باز که بر دست به رویم هوس

کشته چو او گشته درین غم بسی
کام ندیدست ز لعلم کسی

اوست گدایی و منم پادشاه
کو برود، راه درین کو مخواه
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴ - نامه بردن خادمه از پیش عاشق
گوهر بعدی:بخش ۶ - خبر آوردن خادمه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.