هوش مصنوعی:
خادمهای با محبت به خدمت فردی زیبارو میرود و او را بر تخت مراد میبیند. خادمه با بیان دعا و ثنا، تلاش میکند تا توجه او را جلب کند و سپس از درد دل جوانی میگوید. فرد زیبارو با خنده پاسخ میدهد که غم مردم نادان را نمیخورد و جهان همه خریدار اوست، و از دست دادن یا نگهداشتن کسی تأثیری بر زیبایی او ندارد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و استعارههای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
بخش ۱۱ - خبر بردن خادمه
خادمه بار دگر از روی مهر
رفت سوی خدمت آن ماه چهر
دید که بنشسته به تخت مراد
خادمه را چشم چو بر وی فتاد
گفت دعاها و ثنا بی شمار
خادمه با آن صنم گلعذار
کرد بسی حیله و سعیی نمود
تا که زبان باز به گفتن گشود
حال دل زار جوان را بگفت
هر چه به دل بود مر او را نهفت
خنده زنان گشت چو گل در سحر
گفت به آن خادمه کای بی هنر
چند غم مردم نادان خوری
هست مرا جمله جهان مشتری
گر شود او از غم رویم هلاک
ور نشود، حسن مرا خود چه باک
رفت سوی خدمت آن ماه چهر
دید که بنشسته به تخت مراد
خادمه را چشم چو بر وی فتاد
گفت دعاها و ثنا بی شمار
خادمه با آن صنم گلعذار
کرد بسی حیله و سعیی نمود
تا که زبان باز به گفتن گشود
حال دل زار جوان را بگفت
هر چه به دل بود مر او را نهفت
خنده زنان گشت چو گل در سحر
گفت به آن خادمه کای بی هنر
چند غم مردم نادان خوری
هست مرا جمله جهان مشتری
گر شود او از غم رویم هلاک
ور نشود، حسن مرا خود چه باک
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰ - نامه سیم
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - خبر آوردن خادمه نزدیک عاشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.