هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ جوانی کرد است که با صبر و تحمل بسیار، رنج‌ها و غم‌های خود را در دل نگه داشته و با کسی در میان نگذاشته است. غم و اندوه او به حدی است که جسم و روحش را فرسوده کرده و از جامعه و اطرافیان دور افتاده است. در نهایت، هنگامی که طاقت او تمام می‌شود، فریاد می‌زند و از درد فراق و جدایی می‌نالد. او از معشوقه‌اش می‌خواهد که به حالش ترحم کند و لحظه‌ای به او توجه نشان دهد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک کامل احساسات و مفاهیم موجود در شعر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

بخش ۱۳ - نامه چهارم

کرد جوان صبر و تحمل بسی
هیچ نگفت این سخنان با کسی

صبر بسی کرد و تحمل نمود
پیش کسی زهره گفتن نبود

در دل او غصه و غم شد گره
همچو کمان خم شد، و لاغر چو زه

دور فتاده ز رخ او چو تیر
گشته چو زه در غم او گوشه گیر

و لوله در سینه و لبها خموش
واقف از احوال دلش سینه پوش

از همه خویشان شده بیگانه او
باغم آن مه شده همخانه او

درد صبوری چو برون شد زحد
خادمه اش نیز نکردی مدد

نعره بر آورد که ای گلعذار
چشم به حال من بیچاره دار

طاقت من گشت ز هجر تو طاق
نیست مرا طاقت درد فراق

چند کشم بار جدایی به دوش
سینه جوشان و لبان خموش

بی تو مرا مرگ به است از حیات
زندگی بی تو بود چون ممات

آه چه سازم که دلم گشت خون
درد دل من شده از حد برون

ای بت عیار کجا جویمت
درد دل خویش که را گویمت

سر به من خسته نیاری فرود
سوختم از آتش هجران چو عود

یک نفس از خنده تو خاموش کن
در دل شب گریه من گوش کن

صوفی بیچاره گرفتار تست
بنده صفت بر سر بازار تست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲ - خبر آوردن خادمه نزدیک عاشق
گوهر بعدی:بخش ۱۴ - خبر بردن خادمه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.