۹۵ بار خوانده شده

بخش ۱۷ - آمدن خادمه از بر معشوق

خادمه از خدمت آن دلنواز
گشت سوی عاشق بیچاره باز

خنده زنان با دل بس شادمان
آمد و بنشست به پیش جوان

گفت بیا غم مخور ای مستمند
مرغ دلت یافت گشادی ز بند

من بکنم فکر تو، فرمود یار
صبر کن و ناله مکن زینهار

هست مرا ترس زبان رقیب
ورنه ز من یافته بودی نصیب

صوفی ازین صبر برآید مراد
کس چو تو بی صبر به عالم مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۶ - خبر بردن خادمه
گوهر بعدی:بخش ۱۸ - نامه ششم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.