۱۴۲ بار خوانده شده

بخش ۱۶ - خبر بردن خادمه

این سخنان را چو بدین سان شنید
خادمه انگشت به دندان گزید

قصد حریم حرمش کرد باز
خادمه آن لحظه به عمر دراز

پیش رخ سرو سمن بر نشست
گفت چو آن رفت به کلی ز دست

چاره کن که گرفتار تست
واله آن نرگس بیمار تست

گر برسی تیز به فریاد او
شاد شود این دل ناشاد او

او به مرادی رسد و این زمان
هیچ شما را نبود، این زیان

چون بشنید این سخن دلپذیر
گفت بگو صبر کند آن فقیر

زان که مرا هست بسی دشمنان
تا نبرد خلق به من این گمان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵ - نامه پنجم
گوهر بعدی:بخش ۱۷ - آمدن خادمه از بر معشوق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.