۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵ - آب بقا

ای همایون پی و فرخ رخ و فرخنده لقا!
ای خطت چون ظلمات و دهنت آب بقا!

سرو اگر دم زند از راست قدی پیش قدت
چون قدت را نگرد می شود از شرم دو تا

این نه خود رای صواب است خطاییست بزرگ
که دهم نسبت زلفین تو با مشک خطا

ترک چشمت به کفش خنجر مژگان از چیست
با من بی سر و پا بر سر جنگ است چرا؟

به دعا خواسته ام تا که مرا یار شوی
از پی وصل تو تجدید کنم باز دعا

نه مرا طاقت این تا که ببوسم دهنت
نه تو را عادت آن تا که کنی بوسه عطا

دوستی کردن «ترکی» به تو کاری عجب است
حاصلی نیست در این کار به جز رنج و عنا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴ - صید صحرا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶ - زلف پریشان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.