۱۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴ - صید صحرا

تو را که گفت که بگشای روی زیبا را
که تاب روی تو بربود طاقت ما را

دم نسیم صبا مشک بیز خواهد شد
اگر پریش کنی زلف عنبر آسارا

اگر تو شانه به زلف سیاه خویش زنی
سیاه روز کنی عاشقان شیدا را

اگر تو مایل دریا و موج دریایی
بیا به دیده ی من بین تو موج دریا را

مزن به تیر، که من خود اسیر دام توام
به تیر، کس نزند مرغ رشته در پا را

نکرد در دل سخت تو آه من اثری
که می گداخت به یک شعله، سنگ خارا را

نظر به چشم عنایت مکن به سوی رقیب
که روشنی ندهد سرمه چشم اعما را

دراز دستی زلفت نگر که «ترکی» را
چنان گرفت که صیاد، صید صحرا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - خنجر مژگان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵ - آب بقا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.