هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و ستایش‌آمیز، زیبایی و جذابیت معشوق را با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا توصیف می‌کند. شاعر از عشق خود به معشوق سخن می‌گوید و درد فراق و نیاز به وصال را بیان می‌کند. همچنین، به قدرت و تأثیر عشق و ناتوانی در درمان درد عاشقی اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۴۲ - طلعت آفتاب

ای قدت راست تر، ز شاخهٔ ساج!
وی رخت صاف تر، ز صفحهٔ عاج!

به تو ای پادشاه کشور حسن!
خوبرویان دهند باج و خراج

تا به دیدم کمان ابرویت
تیر عشق تو را شدم آماج

خال هندوی رهزن تو نمود
خانهٔ طاقت مرا تاراج

فرق ما بین توست با دگران
طلعت آفتاب و، نور سراج

زر عشق تو گشت چون رایج
پیشهٔ عاشقی گرفت رواج

به یکی بوسه از تو محتاجم
چون گدایی به درهمی محتاج

با دلم آنچه کرده ای تو، نکرد
پنجهٔ شاهباز با دراج

از دوای طبیب می نشود
درد عاشق به هیچ گونه علاج

غرق در بحر بیکران را نیست
خبری از تلاطم امواج

دوستی کردن تو با «ترکی»
پنبه و آتش است و، سنگ و زجاج
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱ - شرط دوستی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳ - صفای صبح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.