هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و هجران معشوقه‌اش می‌نالد. او توصیف می‌کند که چگونه شب‌ها تا صبح به گریه و اندوه می‌گذراند، اشک‌هایش مانند خونابه جاری می‌شود و دلش از آتش هجران می‌سوزد. شاعر از زیبایی‌های معشوقه مانند چشمان مست و خال هندویش یاد می‌کند و می‌گوید که حتی تصویر او نیز قلبش را می‌لرزاند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و توصیف‌های احساسی شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیازمند سطحی از بلوغ فکری و ادبی است.

شمارهٔ ۴۴ - شب تا به صبح

در فراقت ای بت سیمین برم، شب تا به صبح
می چکد خونابه از چشم ترم، شب تا به صبح

ز آتش هجر تو و، سیلاب اشک دیده ام
گاه در آبم گهی در آذرم، شب تا به صبح

هیچ آگه نیستی ای ماه رو، کز دوریت!
از مژه ریزد به دامان اخترم، شب تا به صبح

بسکه در مینای چشمم خون دل آمد به جوش
شد ز خون دل لبالب ساغرم، شب تا به صبح

با خیال ترک چشم مست و خال هندویت
با مسلمان گاه و، گه با کافرم، شب تا به صبح

زلف چون چنگال شهبازت چو آرم در نظر
چون کبوتر، دل طپد اندر برم، شب تا به صبح

می چکد «ترکی» ز هجران بت سیمین بدن
اشک سیمین بر رخ همچون زرم، شب تا به صبح
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳ - صفای صبح
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵ - گل سرخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.