۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰ - لعل گهربار

آن یار دل آرا که بلای دل ما شد
ایا زکجا آمد و دیگر به کجا شد؟

خون شد دلم از حسرت یاقوت لبانش
روزم چو شب از فرقت آن زلف دو تا شد

سیمین بدنش دیده ام از چاک گریبان
از غصه مرا پیرهن صبر، قبا شد

ده بوسه طلب کردمش از لعل گهربار
صد ناز و ادا کرد و،به یک بوسه رضا شد

ز نار سر زلفش، در این دم پیری
انار میانم شد و الحق چه بجا شد

در عشق نگاری، به یم عاطفه «ترکی»
رسوا شد و، شیدا شد و، انگشت نما شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹ - یاقوت لب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱ - زلف خم اندر خم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.