هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های زندگی خود می‌گوید و از ساقی می‌خواهد با شراب روحانی او را از این غم‌ها رها کند. او از بی‌وفایی دوستان و سختی‌های زمانه شکایت دارد، اما با وجود همه این مشکلات، با نوشیدن شراب، شجاعت و توانایی مقابله با دشواری‌ها را پیدا می‌کند. همچنین، او از تغییرات و بی‌ثباتی‌های جهان اظهار نگرانی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است و همچنین اشاره به مصرف شراب دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۸۹ - بادهٔ گلرنگ

بیار ساقی گل چهره باده یگلرنگ
بباز مطرب چنگی تو نیز چنگ به چنگ

بریز در قدحم زان شراب روحانی
که من نه طالب تریاکم و نه راغب بنگ

خراب کن ز می ام کاندر این جهان فراخ
دل آمده زغم اندر فضای سینه به تنگ

فلک به گردش خون سنگ آسیا به سرم
من اوفتاده ام اندر میان، چو زیرین سنگ

مرا به گردش دور زمانه، باکی نیست
زمانه باشد بامن، مدام بر سر جنگ

به هر رفیق که از مهر، می شوم نزدیک
همان رفیق، گریزد ز من صد فرسنگ

من از مهابت این چدخ پیر می ترسم
بدان مشابه که سرباز، ترک از سرهنگ

ولی به جام شرابی گرم کنی امداد
به روز رزم نترسم ز سام و پور پشنگ

فلک فکند ز ایران به هند «ترکی» را
ز هند ترسم اندازدش به شهر فرنگ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸ - صف مژگان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰ - صبح وصال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.