۱۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲ - درس عشق

روز اول که دل به تو دادم
داغ عشقت به سینه بنهادم

من که صید کسی نمی گشتم
ترک چشم تو گشت صیادم

تا دلم چشم می پرست تو دید
می پرستی برفت از یادم

تا به کی از غمت کنم فریاد
آه اگر نشوی تو فریادم

گر به تیغم زنی تو، خرسندم
ور عتابم کنی تو، دل شادم

تو چو لیلی و من چو مجنونم
تو چو شیرین و من چو فرهادم

به جز از درس عشق در مکتب
درس دیگر نداد استادم

نروی لحظه ای مرا از یاد
تو نه یک لحظه می کنی یادم

گویی از مادر ای پری زاده!
من بیدل به عشق تو زادم

فیض روح القدس اگر نکند
در بلاهای عشقت امدادم

کی توانم که بار عشق کشم
گر بود تن ز سنگ و پولادم

قسمتم غیر رنج و محنت نیست
تا در این دار محنت آبادم

«ترکیا» در صف جزا چه کنم؟
نرسد گر علی به فریادم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱ - کشتی امید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳ - انگشت نما
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.