هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از زلف سیاه و چشمان کماندار معشوق یاد می‌کند و از درد فراق و انتظار می‌نالد. او ابراز می‌کند که حاضر است جانش را فدای معشوق کند و از هیچ تلاشی برای نزدیکی به او دریغ نمی‌ورزد. همچنین، شاعر از بیم آسیب و بی‌وفایی معشوق می‌ترسد و امیدوار است که روزی وعده‌های معشوق محقق شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری داشته باشد.

شمارهٔ ۹۷ - فیض روح القدس

گر چه انداخته زلفت گرهی سخت به کارم
همچنان چشم گشایش ز سر زلف تو دارم

روی بنما و به یغما ببر آرام و شکیبم
زلف بگشا و به تاراج بده صبر و قرارم

تا به دست آن سر زلفین پریشان تو یازم
پا ز کویت نکشم گر که بسوزی تو به نارم

ناجوانمردم اگر زلف تو از دست بدارم
گر بدانم که دو صد بار کنی زنده بدارم

سخت ترسانم از آسیب دو ماران سیاه ات
کاقبت از تن بیمار، برآرند دمارم

هر دو چشمان کماندار تو با تیر زنندم
گر یکی روز فتد بر سر کوی تو گذارم

وعده کردی که یکی روز به سر وقت من آیی
ترسم آن روز بیای که برد باد غبارم

به قدم بوسی ات از زیر لحد سر به در آرم
قدمی گر ز عنایت بگذاری به مزارم

خلق گویند که پیوسته تو مایل به شکاری
گر تو مایل به شکاری نکنی از چه شکارم

خواهم این جان گرانمایه کنم من نثارت
زانکه لایق تر از این جان نبود بهر نثارم

من برآنم که به صد عجز درآرم به کنارت
تو بر آنی که به صد حیله گریزی به کنارم

«ترکی» از عشق نکویان نبرم جان به سلامت
فیض روح القدسی گر نکند چاره کارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶ - نگار سیم اندام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸ - صد هزار چشم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.