هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود سخن می‌گوید، از انتظار کشیدن برای دیدن او می‌نالد و حالت‌های مختلف چشم (اشک، خمار، انتظار) را توصیف می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به زبان ترکی و تأثیر آن بر چشم پرخمار معشوق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی اصطلاحات و مفاهیم مانند 'خمار' نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فرهنگ دارد.

شمارهٔ ۹۸ - صد هزار چشم

تا باز کرده ام به تو ای گل عذار، چشم!
پوشیده ام من از همهٔ کار و بار، چشم

از دیدن رخت نشود سیر چشم من
باشد اگر به صورت من صدهزار، چشم

بسیار چشم دیده ام اما ندیده است
چشمم بسان چشم تو در روزگار، چشم

گفتی که بر سر ره من باش منتظر
پیوسته باشدم به ره انتظار، چشم

از دیدن جمال تو چشمم پرآب شد
آری شود ز دیدن خور آبدار، چشم

تا آفتاب روی توام از نظر برفت
جسمم ضعیف گشت و رخم زرد و تار، چشم

دامن کشان چو می گذری از میان خلق
باز است بهر دیدن تو بی شمار، چشم

چشم خمار، حالت می خورده است و تو
گر می نخورده ای ز چه داری خمار، چشم

با چشم اگر کنی تو به «ترکی» اشارتی
بر چشم پرخمار تو سازد نثار، چشم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷ - فیض روح القدس
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹ - سوز تب عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.