هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که با تیر و شمشیر و تیغ، به دل او زخم میزند. شاعر از بیعدالتی و بیگناهی خود میگوید و از معشوق میخواهد که دست از آزار او بردارد. همچنین، اشاراتی به زیبایی و جذابیت معشوق و تأثیر آن بر دل شاعر دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند تیر و شمشیر ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۲۲ - مس وجود
رو بر نتابم از تو گرم تیر می زنی
خورسند ار مرا تو به شمشیر می زنی
گر تیغ می زنی سپرم پیش تیغ تو
هر چند بی جنایت و تقصیر می زنی
تیغ ازمیان کشیده داری سر زدن
غمگین از این رهم که چرا دیر می زنی؟
من پیش تو چو صورت تصویر مانده ام
بیهوده زخم تیغ، به تصویر می زنی
با دست خود اشاره به ابروت می کنی
هشدار، دست بر دم شمشیر می زنی
نخجیر را به تیر و کمان می زنند خلق
جانا! به تیر غمزه تو نخجیر می زنی
دلهای بسته در گره زلف تو بسی ست
تا کی گره به زلف گره گیر می زنی
«ترکی» به یار پنجه فکندن نه حد توست
زنهار از آن که پنجه تو با شیر می زنی
گویا مس وجود تو خواهی طلا شود
خود را بر آن وجود چو اکسیر می زنی
خورسند ار مرا تو به شمشیر می زنی
گر تیغ می زنی سپرم پیش تیغ تو
هر چند بی جنایت و تقصیر می زنی
تیغ ازمیان کشیده داری سر زدن
غمگین از این رهم که چرا دیر می زنی؟
من پیش تو چو صورت تصویر مانده ام
بیهوده زخم تیغ، به تصویر می زنی
با دست خود اشاره به ابروت می کنی
هشدار، دست بر دم شمشیر می زنی
نخجیر را به تیر و کمان می زنند خلق
جانا! به تیر غمزه تو نخجیر می زنی
دلهای بسته در گره زلف تو بسی ست
تا کی گره به زلف گره گیر می زنی
«ترکی» به یار پنجه فکندن نه حد توست
زنهار از آن که پنجه تو با شیر می زنی
گویا مس وجود تو خواهی طلا شود
خود را بر آن وجود چو اکسیر می زنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱ - در و مرجان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳ - آیینهٔ دل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.