۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۴ - دلبر پریوش

رویی چگونه رویی، چون ماه آسمانی
قدی چگونه قدی، چون سرو بوستانی

بر ماه آسمان نیست هرگز چنین لطافت
بر سرو بوستان نیست این ناز و دل ستانی

بستان چو سرو قدت هرگز به خود ندیده
چون ماه آسمان نیست در آسمان نشانی

گیسوی تابدارت هر حلقه اش کمندی
مژگان دل نشینت هر یک سر سنانی

بوسیدن رکابت مشکل بود رهی را
از بس گران رکابی، از بس سبک عنانی

دانم که با من از چیست بی مهری تو جانا!
من پیر سال خورده تو دلبر جوانی

لیکن مرانم از در هر چند ناتوانم
زیرا که چون سگانم قانع به استخوانی

گر خود پری نه ای تو ای دلبر پریوش
دایم چرا پری وار، از چشم من نهانی؟

صبح امید «ترکی» چون شام شد ز هجرت
این پیر ناتوان را دریاب تا توانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳ - آهوی دشت ختن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵ - گلبن رعنایی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.