۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵ - شرار آتش عشق

بگویمت سخنی کاندر او نه جای اشک است
که هر که طاعت حق کرد افضل از ملک است

هر آنکه بندگی حق نکرد و سهل شمرد
به روز باز پسین، جایش اسفلین درک است

هر آنکه نیست به جانش شرار آتش عشق
به نزد اهل خرد، چون طعام بی نمک است

طلا چو بی غش و صافی درآید از بوته
دگر چه باکی و اندیشه ایش از محک است

روندهٔ ره کوی حبیب کی داند
که در میان رهش پرنیان و یا چنک است

الا! که جامهٔ ابر شمین ببر داری
مکن تو فخر بر آن کس که جامه اش قدک است

تو ذره پروری آموز کافتاب فلک
ز ذره پروریش جا به چارمین فلک است

طریق بنده نوازی از آن کسی آموز
که خادم در دولت سرای او ملک است

علی عالی اعلا که جبرئیل امین
ضمیر هر سخنش یا علی فدیت لک است

کسی که مهر علی نیست ذره ای به دلش
هزار مرتبه بدتر ز غاصب فدک است

کسی که بغض علی ذرهٔ ست در دل او
یقین به گفته ی«ترکی» که کمتر از کپک است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴ - پیشوای خلق
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶ - محب علی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.