۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷ - داغ لاله رخان

فلک ز ماتم زینب مگر خبر دارد
و گرنه جامهٔ نیلی چرا به بر دارد؟

خبر ز حال سکینه ندارد آن طفلی
که صبح و شام، به سرسایهٔ پدر دارد

کباب می شود از گریهٔ سکینه دلم
که طفل کشته پدر، گریه اش اثر دارد

رباب مادر اصغر ز تشنگی پسر
دل فگار و، لب خشک و، دیده تر دارد

چو گشت سنبل اکبر ز خون شقایق رنگ
چو لاله ما در او داغ بر جگر دارد

به راه شام به زینب دگر چها گذرد
که هیجده سر ببریده همسفر دارد

ز ترس شمر، سکینه چو بید، می لرزد
به دل هراس، از آن شوم بدسیر دارد

به شام عابد محنت قرین، دوا و غذا
ز آه نیم شب و، گریهٔ سحردارد

فلک خراب شوی دختر امیر عرب
ز داغ لاله رخان: اشک در بصر دارد

ستاده دختر خیرالنسا به بزم یزید
دلی فگار و نگاهی به طشت زر دارد

دلا به آل پیمبر مکن ز گریه دریغ
که هر چه گریه کنی، اجر بیشتر دارد

برای بی کسی آل مصطفی «ترکی»
مدام دامنی از اشک، پر گهر دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶ - انتظار قافله
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸ - سرشک آتش‌گون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.