۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳ - نیستان بر افروخته

ای فلک! این همه آزار و جفا یعنی چه
دشمنی با خلف شیر خدا یعنی چه

میهمان را به لب آب روان، جا دادن
سر او تشنه بریدن، ز قفا یعنی چه

بدن سبط نبی را به زمین جای چرا؟
بر سر نی سرش انگشت نما یعنی چه

آن تنی را که در آغوش، نبی پروردش
پایمال سم اسبان، زجفا یعنی چه

سینه ای را که بدی مخزن الاسرار اله
به لگد کوفتنش شمر دغا یعنی چه

سر و قد، اکبر پاکیزه لقا پوشیدن
به تن خویش کفن، جای قبا یعنی چه

قاسم آن آیینهٔ حسن به گلخانهٔ عشق
بستن از خون به سر زلف، حنا یعنی چه

پاره پاره زدم خنجر و شمشیر و سنان
تن هفتاد و دو تن، از شهدا یعنی چه

از نیستان بر افروخته، در بزم یزید
رفتن زینب بی برگ و نوا یعنی چه

«ترکی» امروز عزادار شه تشنه لب است
خوفش از تشنگی روز جزا یعنی چه؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲ - خاکستر تنور
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴ - صد هزار افسوس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.