هوش مصنوعی: این شعر غمگینانه از زبان زینب (س) خطاب به برادرش امام حسین (ع) است که پس از واقعه کربلا سروده شده است. او از درد فراق، ظلم کوفیان، و وضعیت اسفبار خود و دیگر بازماندگان می‌گوید و آرزوی مرگ می‌کند. همچنین، او از شهادت امام حسین (ع) با تشنگی و بی‌سر شدن یاد می‌کند و از آتش زدن خیمه‌ها و اسارت بازماندگان می‌نالد.
رده سنی: 15+ متن حاوی موضوعات سنگین مانند شهادت، اسارت، و درد و رنج است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق تراژدی کربلا نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۲ - دشت بلاخیز

برادر جان مگر رفته به خوابی!
که زینب را نمی گویی جوابی

برایت درد دل تا کی شمارد
چه خواب است اینکه بیداری ندارد

ولی حق داری ای جان برادر!
که میدانم نداری در بدن سر

چرا؟ ازتن جدا گشته سر تو
چرا؟ صد پاره گشته پیکر تو

به همراه تو از شهر مدینه
در اینجا آمدم ای بی قرینه!

فلک آواره کرد از خانمانم
فراقت زد شرر، برجسم و جانم

تو چون رفتی از این دنیای فانی
نخواهم بی تو دیگر زندگانی

امان از درد بی درمان زینب
اجل کو، تا بگیرد جان زینب

پس از تو کوفیان، بردند یکجا
تمام هستی ما را به یغما

چه ظلمی کوفیان با ما نمودند
عجب مهمان نوازی ها نمودند

تو را لب تشنه، سر از تن بریدند
تن پاکت به خاک و خون کشیدند

زدند آتش، سراسر خیمه ها را
به بازو ریسمان، بستند ما را

تو و این کوفه، این دشت بلا خیز
من و شام خراب محنت انگیز

تو باش اینجا مصاحب با جوانان
من اندر شام، غمخوار یتیمان

تو و این نوخطان نورسیده
من و این مادران داغدیده

تو اینجا باش با عباس و اکبر
من و کلثوم و لیلای مکدر

برادر جان تو اینجا باش آرام
خداحافظ که من رفتم سوی شام

برادر جان در این دامان مقتل
تو باش و ساربان پست و بجدل

از این آتش که «ترکی» را به جان است
زغم سوز نهان او عیان است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱ - دانهٔ اشک
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳ - داغ لاله ها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.