۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳ - داغ لاله ها

« چو لاله بین، دل پر درد و داغ، زینب را
دمی بگیر تو مادر، سراغ، زینب را»

به باغ کرب و بلا یافت تا که ره گلچین
اثر نماند زگل ها به باغ، زینب را

از آن زمان که لب خشک کشته شد پسرت
کسی ندیده دگرتر دماغ، زینب را

به قدر آنکه بگرید به قتلگاه حسین
ز جور خصم، نبودی فراق، زینب را

به شام تار خرابه به شام بود شبی
سر حسین تو شمع و چراغ، زینب را

یزید مست شراب و، به طشت راس حسین
ولی زخون جگر، پر ایاغ، زینب را

چو شمع سوختم از داغ لاله ها و فلک
نهاده داغ به بالای داغ، زینب را

رسالت غم خود را به مادرش «ترکی»
نبود چاره به غیر از بلاغ، زینب را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲ - دشت بلاخیز
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴ - شمع محفل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.