هوش مصنوعی:
شاعر از بخت بد و ناکامیهای خود شکایت میکند و بیان میکند که هرچه تلاش میکند، بختش بیدار نمیشود. او از دوستانی که به دشمنی برانگیخته شدهاند، رفقایی که از او دوری میکنند، و ناکامیهایش در زندگی و هنر مینالد. در پایان، امیدوار است که روحالقدس به او کمک کند تا بختش بیدار شود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی، ناامیدی و شکایت از روزگار است که درک آن برای سنین پایین دشوار بوده و ممکن است برای آنها نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۶ - بخت خفته
چها که می کشم از دست بخت خفتهٔ خویش
که هر چه می کنم از خواب بر نمی خیزد
به آتش افکنمش ور به آبش اندازم
ورش بباد دهم خاک بر سرم بیزد
چه طالعی ست که دیرینه دوستان مرا
به دشمنی من از هر طرف برانگیزد
به هر رفیق، که از مهر می شوم نزدیک
ز من چو آهوی صیاد دیده بگریزد
اگر میانجی روزی شوم میان دو خصم
یکی نهد دگری را و در من آویزد
اگر ز صنعت خود پیش کس کنم سخنی
ترش نشیند و با من به خشم بستیزد
کتاب شعر مرا کس به نیم جو نخرد
به جای شعر، گر از خامه ام گهر ریزد
به حیرتم از این بخت واژگون که چرا؟
مرا سرشک، به خون جگر بیآمیزد
مگر که حضرت روح القدس کند مددی
که بخت خفتهٔ ترکی ز خواب برخیزد
که هر چه می کنم از خواب بر نمی خیزد
به آتش افکنمش ور به آبش اندازم
ورش بباد دهم خاک بر سرم بیزد
چه طالعی ست که دیرینه دوستان مرا
به دشمنی من از هر طرف برانگیزد
به هر رفیق، که از مهر می شوم نزدیک
ز من چو آهوی صیاد دیده بگریزد
اگر میانجی روزی شوم میان دو خصم
یکی نهد دگری را و در من آویزد
اگر ز صنعت خود پیش کس کنم سخنی
ترش نشیند و با من به خشم بستیزد
کتاب شعر مرا کس به نیم جو نخرد
به جای شعر، گر از خامه ام گهر ریزد
به حیرتم از این بخت واژگون که چرا؟
مرا سرشک، به خون جگر بیآمیزد
مگر که حضرت روح القدس کند مددی
که بخت خفتهٔ ترکی ز خواب برخیزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵ - بالش زر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷ - محراب دعا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.