۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

تا زند سینه ز صهبای غمت جوش مرا
کی زبان میشود از ذکر تو خاموش مرا

پای تو سر همه آغوشم و پیوسته بود
دست با شاهد عشق تو در آغوش مرا

ساقی عشق سوی میکده با بربط و نی
ساغری داده بکف وقت سحر دوش مرا

وه چه ساغر که چو نوشیدمش از نشئه آن
عقل مدهوش شد و هوش فراموش مرا

واندر آنحالت مستی که نبودم هوشی
آمد از ساز فلک نغمه در گوش مرا

نغمه ای بود که سکان فلک میگفتند
از پی تهنیت باده همه نوش مرا

گرچه نور علی و ساقی سرمستانم
رفت از آن نشأه ندانم بکجا هوش مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.