۹۳ بار خوانده شده
دلا ز چنگ برآمد فغان به محفلها
که دل کنید ز می لعل حل مشکلها
کسی که رو به ره کعبه رضا آورد
ز سیل دیده بشوید غبار منزلها
کجاست بلبل نالان که دوش در گلشن
صبا ز چهره گل میگشود حایلها
چنان به بحر بلایم غریق لجه غم
که زورقم نرسد بر کنار ساحلها
دلم ز ناله نی چون جرس نیاسودی
که ساربان جفاپیشه بست محملها
ز کشت عقل بسی را زیاد خرمن برد
که برق عشق درخشید و سوخت خرمنها
درآن زمان که طلوعی نمود نور علی
چو آفتاب جهان طالع است محفلها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که دل کنید ز می لعل حل مشکلها
کسی که رو به ره کعبه رضا آورد
ز سیل دیده بشوید غبار منزلها
کجاست بلبل نالان که دوش در گلشن
صبا ز چهره گل میگشود حایلها
چنان به بحر بلایم غریق لجه غم
که زورقم نرسد بر کنار ساحلها
دلم ز ناله نی چون جرس نیاسودی
که ساربان جفاپیشه بست محملها
ز کشت عقل بسی را زیاد خرمن برد
که برق عشق درخشید و سوخت خرمنها
درآن زمان که طلوعی نمود نور علی
چو آفتاب جهان طالع است محفلها
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.