۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶

ای از رخ تو روشن انوار دوست ما را
انوار دوست دیدن زان رخ نکوست ما را

چندی چو مغز بودیم در زیر پوست پنهان
عشق آمد و برآورد از زیر پوست ما را

خورشید روشنائی از چشم ما کند وام
زانرو که کحل بینش زانخاک کوست ما را

تا آبروی عشاق از اشک میفزاید
سیلاب دیده بر رو خوش آبروست ما را

باری اگر زیاری رو سوی ما نیاری
دایم بعجز و زاری سوی تو روست ما را

مهر و مهی که بینی هر صبح و شام تابان
تابان بسقف گردون عکسی ازوست ما را

مستیم و لاابالی نور علی عالی
پر از می جلالی جام و سبوست ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.