۹۲ بار خوانده شده
ای صفاتت شده آئینه ذات
کرده ذات تو تجلی بصفات
نوح را لطف تو شد لنگر فلک
تا ز طوفان بلا یافت نجات
خواستم نقش جمالت بکشم
مژه ام شد قلم و دیده دوات
منم آن طوطی شکر شکنی
که خورم از لب قند تو نبات
دل که لب تشنه جام خضر است
کشد از لعل لبت آب حیات
بی گل روی توام بلبل جان
نبود یک نفسش صبر و ثبات
شد عیان چون بجهان نور علی
جلوه ذات بر آمد بصفات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کرده ذات تو تجلی بصفات
نوح را لطف تو شد لنگر فلک
تا ز طوفان بلا یافت نجات
خواستم نقش جمالت بکشم
مژه ام شد قلم و دیده دوات
منم آن طوطی شکر شکنی
که خورم از لب قند تو نبات
دل که لب تشنه جام خضر است
کشد از لعل لبت آب حیات
بی گل روی توام بلبل جان
نبود یک نفسش صبر و ثبات
شد عیان چون بجهان نور علی
جلوه ذات بر آمد بصفات
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.