۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵

گر نیازی بهر یار دلربا میبایدت
هر نفس جانی بپای وی فدا میبایدت

زآتش عشق رخش سیماب دل را تاب ده
گر درون بوته تن کیمیا میبایدت

تا بکی جوشی با غیار و نکشی بهر یار
روز خود بیگانه شو گر آشنا میبایدت

دانه یاقوت دلرا دام هست ای کان حسن
دلبرا تن تکمه در چاک قبا میبایدت

تا بچشم جان عیان بینی هلال ابرویش
چاک دل را باز کن دست دعا میبایدت

از شرار آه آتش بار در بزم فنا
شعله ور کن شمع تن را گر بقا میبایدت

دردمندانه درآ در دیر چون نور علی
درد دردی نوش جان کن گر دوامیبایدت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.