هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید، از رهایی از تظاهر و ریاکاری زاهدانه و افسانه‌های آنان می‌نالد. او زیبایی بی‌نظیر معشوق و تأثیر آن بر دلش را توصیف می‌کند و از بی‌خوابی‌های ناشی از یاد معشوق می‌گوید. در پایان، نور علی (ع) را به عنوان ناظم دیوان سخن و سرچشمه‌ی نظم و زیبایی می‌ستاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مستی و خرابات (محل عیاشی) نیاز به درک و بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۹

دوش رندی بخرابات مرا فاش بگفت
کز چه رو شیشه می کرده ای در خرقه نهفت

خرقه بر تن بدر و شیشه می فاش بنوش
هیچ پروا مکن از زاهدی افسانه که گفت

در گلستان جهان تا که فلک یاد دهد
هرگز ای گل چو گل روی تو یک گل نشکفت

دل ما را که نباشد بجهان مثل و قرین
گرچه یکتاست بود روز و شبش یاد تو جفت

زآمد و رفت خیال رخ دلجوی مهی
یکشبم تا بسحر دیده بیدار نخفت

غیر نور علی آن ناظم دیوان سخن
نظم دربار بدینگونه که گفت و که شنفت؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.