۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰

بسته باشد تا بکی میخانه را در الغیاث
چند ماند خالی از می جام و ساغر الغیاث

طبل شادی تا بکی در سینه ام سلطان غم
کوبد و آراید از هر سوی لشگر الغیاث

تا بکی از منجنیق چرخ ناهموار دون
سنگ فتنه باردم بر کاسه سر الغیاث

گرچه یارانم ز یاری یاوریها میکنند
نیست ما را جز تو یارا یار و یاور الغیاث

حیدرا از آستین دست یداللهی برآر
نفس بگشاده دهن مانند اژدر الغیاث

زآیه نصر من الله رایتم افراشتی
تا شوم بر دشمنان دین مظفر الغیاث

تیره شد آئینه گردون ز روی عاصیان
تا کند نور علی بازش منور الغیاث
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.