۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸

یار از رخ خود نقاب بگشود
بی پرده جمال خویش بنمود

زآئینه دل بصیقل جان
زنگ من و ما تمام بزدود

هر لحظه بصورتی برآمد
دل از کف خاص و عام بربود

موجود و وجود هر دو عالم
از جود وجود اوست موجود

خود ناظر و منظر است و منظور
خود شاهد و مشهد است و مشهود

خود نور علی ز جام باقی
پیوسته بما شراب پیمود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.