۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

سحر ساقی در میخانه وا کرد
ز جامی کام میخواران روا کرد

ز لب مینای می را مهر برداشت
لبالب ساغری در کام ما کرد

شراب بیریا چندان به پیمود
که جانرا مطلق از قید ریا کرد

دلم کز منزل کبر و ریا خاست
نشیمن در حریم کبریا کرد

درآمد از درآن ماه دل افروز
ز مهرش خلوت دل با صفا کرد

بدل دردی که میبودم ز هجران
ز داروخانه وصلش دوا کرد

مرا نور علی چون تافت در دل
ز خود بیگانه با حق آشنا کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.