هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از مولانا، به موضوع عشق الهی و جستجوی حقیقت میپردازد. شاعر از دل میخواهد که چشم بگشاید و جلوههای خداوند را در همه جا ببیند. او اشاره میکند که حقیقت در دل عاشقان نهفته است و تنها با هدایت پیر و مرشد قابل درک است. همچنین، شاعر به نادانی کسانی که عمر خود را صرف ظواهر دینی کردهاند، اشاره میکند و تأکید میکند که نور حقیقت تنها از طریق عشق به خداوند قابل دریافت است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده در این شعر، برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. این محتوا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد که معمولاً در سنین پایینتر کمتر یافت میشود.
شمارهٔ ۱۴۵
ای دل بگشا چشم و ببین جلوه دلدار
کرده است تجلی همه جا بر در و دیوار
سریست نهان در دل مردان ره عشق
کان را نتوان کرد عیان جز بسردار
از حلق حریفان بگشودند بسی خون
تا لب نکند ترکسی از باده اسرار
ای شیخ ز اسرار حقیقت تو چه دانی
عمرت همه بگذشت پی جبه و دستار
خورشید رخ دوست عیانست ولیکن
کی کسب کند نور ازآن آینه تار
رازی که نهان بود پس پرده حریفان
کردند عیان با دف و نی در سر بازار
بالله که نمانده اثر از ظلمت امکان
گر نور علی سر زند از مطلع انوار
کرده است تجلی همه جا بر در و دیوار
سریست نهان در دل مردان ره عشق
کان را نتوان کرد عیان جز بسردار
از حلق حریفان بگشودند بسی خون
تا لب نکند ترکسی از باده اسرار
ای شیخ ز اسرار حقیقت تو چه دانی
عمرت همه بگذشت پی جبه و دستار
خورشید رخ دوست عیانست ولیکن
کی کسب کند نور ازآن آینه تار
رازی که نهان بود پس پرده حریفان
کردند عیان با دف و نی در سر بازار
بالله که نمانده اثر از ظلمت امکان
گر نور علی سر زند از مطلع انوار
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.