هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به ستایش معشوق و بیان احساسات شاعرانه میپردازد. شاعر از می، ساقی، و وصال معشوق سخن میگوید و از زیباییهای او مانند زلف و رخسار یاد میکند. همچنین، اشارهای به نور علی(ع) و جنبههای عرفانی نیز دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم عمیق عرفانی نیاز به درک ادبی و تجربه بیشتری دارد.
شمارهٔ ۱۵۱
برمن مست ازنمائی ساقی انعامی دگر
زآن می دیرینه برخیز و بده جامی دگر
طایر جانرا که نبود غیر خالت دانه
کی بود جز حلقه زلف تواش دامی دگر
همچو شام طره و صبح بناگوشت مها
مهرورزانرا نباشد صبحی و شامی دگر
گرچه باری کام دل از وصل تو حاصل نشد
جز وصالت نیست در دل دلبرا کامی دگر
سالها در عیش رفت و هیچ نامد در جهان
همچو ایام طرب انگیزت ایامی دگر
آفتاب من که تابان از مهش نور علی است
هر زمان بنمایدم رخ از در و بامی دگر
زآن می دیرینه برخیز و بده جامی دگر
طایر جانرا که نبود غیر خالت دانه
کی بود جز حلقه زلف تواش دامی دگر
همچو شام طره و صبح بناگوشت مها
مهرورزانرا نباشد صبحی و شامی دگر
گرچه باری کام دل از وصل تو حاصل نشد
جز وصالت نیست در دل دلبرا کامی دگر
سالها در عیش رفت و هیچ نامد در جهان
همچو ایام طرب انگیزت ایامی دگر
آفتاب من که تابان از مهش نور علی است
هر زمان بنمایدم رخ از در و بامی دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.