۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۹

آنکه رفت از برم گر آید باز
جان رفته بتن درآید باز

صبح عیش از افق بتابد نور
ظلمت شام غم سرآید باز

باده پیما شود لب ساقی
کام مستی ز می برآید باز

مست و هشیار را برقص آرد
مطرب از نغمه ئی سراید باز

بی بران را زبرگ بی برگی
نخله کام پر برآید باز

سازد از بند هجر آزادم
سرو قدش چو دربرآید باز

همچو نور علی بروب از غیر
خانه دل که دلبر آید باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.