۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۰

ساقیا زان شراب شورانگیز
شوری اندر دل کباب انگیز

مژده یاران که زاهدی افکند
در خم باده خرقه پرهیز

دل که خالیست از محبت غیر
باشد از مهر مهوشان لبریز

رام شد خاک سرکش گردون
بسکه خورشید من زدش مهمیز

جز ولایش ببارگاه قبول
خستگان را کجاست دستآویز

هر زمان نشأه ئی دگر بخشد
ناب عشقش که هست دردآمیز

تا نشیمن کنی برجانان
همچو نور علی ز جان برخیز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.