۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۷

زچشم سیاهی نگاهی مرا بس
نگاهی ز چشم سیاهی مرا بس

چراغ مه ار شعله ور نیست امشب
دراین انجمن شمع آهی مرا بس

دراین قصر فیروزه مهر گستر
فروغی ز رخسار ماهی مرا بس

ز خاک کف پایت ای شاه خوبان
بسر تاج شاهی کلاهی مرا بس

ز کفر سر زلف غارت گر تو
بتاراج ایمان سپاهی مرا بس

ندارم طمع حشمت و جاه شاها
ز دربار لطفت پناهی مرا بس

چه نور علی آن شه ملک و معنی
بمسند که شد فقر شاهی مرا بس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.