۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۸

زاهد از تزویر تا کی افکنی دام هوس
شاهباز دست شاهم کی شوم صید مگس

محمل آن مه دراین منزل عبث ننمود روی
سالها در سینه ام نالید دل همچون جرس

گلعذار من میان گلعذاران جهان
چون گلی باشد شکفته در میان خار و خس

دور باشی گر ندارم بس من دیوانه را
هی هی و هیهای طفلان دورباش از پیش و پس

تا شده طالع ز بام دل مرا نور علی
گردد از نور دلم خورشید تابان مقتبس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.